كوچه باغ تنهايي

متن مرتبط با «و من تنهای تنهایم» در سایت كوچه باغ تنهايي نوشته شده است

ونـــــــــبــــــــــــــــودن دیـگر

  • به نـــام خـــــدایقصــه هـــــا یکی بــــــــود یکی نبود داستـــــــــان زندگی ماست همــیشه همــین بوده یکی بوده ویکی نبــــوده ، برایم مبهم اســـت که چرا در اذهان شرقی مان باهم بودن وباهم سـاختن نمیگنجد وبـــرای بودن یکی،بــــایددیگر نباشدهیـــــــچ قصه گویی نیست که داستانش اینــــگونه آغازشودکــه یکی بود دیـــــگری هم بود؛همه با هم بــــــودند؛ومااســـــیراین قصــــه کهـــن برای بــــودن یــــکی، دیـــگر رانیــــست میکنــــیم،انــــگارکـــــــــــه هیچکــــس نمیـــــداند،جزمـــــــــــا وهیچکـــــــس نمیفـــهمدجـــــــــزما،وخلاصـــــــه کــــــــــلام آنـــکس که نمیـــــــداند ونمیفهمـــــدارزشـــی نــــــــــــدارد حتـــــــی بــــــــرای زیــــــستن؛ومتاسفــــــانه ایــــن هـنراســــت کـــه آ نــــــــراخـــــــوب آمـــــوخــته ایم : هنـــــــــر بـــــــــــــــــــــــــــودن یــــــــــــــکی ونـــــــــبــــــــــــــــودن دیـگر بخوانید, ...ادامه مطلب

  • انشاء در مورد حمل یک قالب یخ بدون دستکش

  • عجب تابستان گرمي بود  من عمو و دادشم تو راه شمال بودم نگهان ماشين خراب شده  خوب تو گرما تا بخواد ماشين درست شه كلي زمان نياز بود يخ داخل كلمن اب تموم شد بود از دور صداي  يخ فروش به گوش ميرسيد ميگفت يخ يخ دارام  من يه هزار يرداشتم رفتم به سمتش اقاي يخ فروش يخ بمن داد اما من ظرفي با خودم نبردم ته يخ بدست گرفتم و به سمت ماشين حركت كردم يخ داشت كم كم اب مي شد و شروع كرد با من حرف زدن از قضه تبديل شدنش به يخ گفت از كارخانه كوچكي در ان ساخت شده از ادما و كارگران زحمت كشي  حرف ميزيد كه به چه زحمتي مشغول كارنند از رويا كوچلو دختري كه يه پا نداره با مادرش صيح تا شب مشغول كار از غصه دلتنگي تمام افراد گفت بالاخره من به ماشينمون رسيدم دست هايم داشت بي حس مي شد اما عجب حس خوبي بود و حالمو بهتر ميكرده + نوشته شده در جمعه دهم آذر ۱۳۹۶ ساعت 16:47 توسط تک و تنها  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آدمهای ساده را دوست دارم.

  •  آدمهای ساده را دوست دارم.همان ها که بدی هیچ کس را باورندارند. همان ها که برای همهلبخنددارند. همان ها که همیشه هستند،برای همه هستند.آدمهای ساده راباید مثل یک تابلوی نقاشیساعتها تماشا کرد؛عمرشان کوتاه , ...ادامه مطلب

  • گاهی دلتنگ میشوم

  • گاهی دلتنگ, میشوم,...گاهی دلم فریاد می طلبد از سر شادی ، از سر غم از سر دلتنگ,ی...گاهی چشمانم را هدیه میکنم به هق هق های بسیار !گاهی سرمای دستانم ، گرما را تمنا میکند.گاهی بغضهای مداوم مسیر زندگی را پر پ, ...ادامه مطلب

  • کوچه تنهایی...

  • گاهی باید یک حرف را برداشتساده خندید و به کوچه تنهایی گفتکوچه نهایی ... جایی که آخرین خورشید طلوع خواهد کردو اخرین باران باریدن خواهد گرفت...و رهایی میشود تعبیر آن خنده های ساده و آرام:سعی میکنم بیشتر از کوچه تنهایی بنویس , ...ادامه مطلب

  • نوروفیبروماتوز

  • مطلب شماره يك نوروفیبروماتوز اختلالی ژنتیکی است که سبب رشدتومورهایی روی اعصاب می شود، این تومورها در هرجاییازبدن می توانند رشد کنند. نوروفیبروماتوز یکی از شایعترین اختلال ژنتیکی است که در هر نژاد یا قومی رخ میدهد و هر دو جنس )زن و مرد( را به طور مساوی تحت تاثیرقرار می دهد. حداقل صد هزار مورد مبتلا به نوروفیبروماتوزدر امریکا وجود دارد و از هر سه هزار تولد یک موردنوروفیبروماتوز دارد. با وجود اینکه,نوروفیبروماتوز ...ادامه مطلب

  • یک وقت هایی

  • یک وقت هایی نه دلت می آید که زندگی نکنی و مرگ را تجربه کنی، و نه دلت می‌خواهد روزهای تلخ و بی هدف ِ الانت را زندگی کنی. حالتی می‌خواهی که هم مثل مرده ها بی جان باشی اما نمرده باشی، هم مثل زنده ها نفس بکشی اما زنده هم نباشی. این وقت هاست که از ذهنت رد می‌شود «کاش اتفاقی می افتاد می‌رفتم به یه خواب عمیق، مثل ِ کما» . گاهی دلت یک خواب ِ عمیق می‌خواهد که چشمانت را ببندی، باز که کردی همه چیز درست شده ,هایی ...ادامه مطلب

  • مردی مقابل گل فروشی

  • مردی مقابل گل فروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق گریه میکرد. مرد نزدیک رفت و از او پرسید: دختر خوب چرا گریه میکنی؟ختر در حالی که گریه میکرد، گفت: میخواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی..فقط 75 سنت دارم، درحالی که گل رز 2 دلار میشود. مرد لبخند زد و گفت: با من بیا، من برای تو یک شاخه گل رز قشنگ میخرم.وقتی از گلفروشی خارج میشدند، مرد به دختر گفت:مادرت کجاست؟ میخواهی ترا برسانم؟دختر دست مرد را گرفت و گفت: آنجا و به طرف قبرستان اشاره کرد.مرد او را به قبرستان برد و دختر روی یک قبر تازه نشست و گل را آنجا گذاشت.مرد دلش گرفت و طاقت نیاورد، به گل فروشی برگشت، دسته گل را گرفت و 200 مایل رانندگی کرد تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد., ...ادامه مطلب

  • تنهای تنهایم.

  • تنهای تنهایم.غریب و بی کس.بی کسم با آنکه همه در کنار من هستند.تنهای تنهایم.آری تنهای تنها.همه زندگی من توهستی مادر تو که نباشی همه چیز تلخ است,تنهای تنهایم,تنهای تنهایم خدا,تنهاي تنهايم,تنهایم تنهای تنها,من تنهای تنهایم,خدایا تنهای تنهایم,اهنگ تنهای تنهایم,و من تنهای تنهایم,من امشب تنهای تنهایم,دانلود آهنگ تنهای تنهایم ...ادامه مطلب

  • دل خود را

  • دل خود را آكنده از مهر و محبّت به مردم گردان و نسبت به آنان لطف و احسان کن. امام علي-ع-  ,دل خود را,آزمودم دل خود را به هزاران شیوه,چگونه دل خود را پاک کنیم,آزمودم دل خود را به هزاران,آزمودم دل خود را به ...ادامه مطلب

  • به ياد تو

  • هر شب با صدای تو خواب میاد به چشمام! هر روز بدون دیدن عکسات نمیتونم روزمو شروع کنم...مادر ,به یاد تو,به ياد تو,به یاد تو بودم حتی,به یاد تو بودم حتی وقتی,به یاد تو موندم علی تکتا,به یاد تو بودم,به یاد تو هستم,به یاد توام,به یاد تو علی تکتا,به یاد تو محمد اصفهانی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها