كوچه باغ تنهايي

متن مرتبط با «دوست داشتم به قدری که» در سایت كوچه باغ تنهايي نوشته شده است

همان گریه که آشناست

  • صدای گریه ی زنی میآیدبه گوشم آشناستهمان گریه که بالای جسم بی جان پدرم بلند شدو بعد از پسهمان گریه که لباس نو برای عید نداشتیم بلند میشدهمان گریه که از دستان لت و پار شده از سوزن های فرو رفته در دستش که صاحب پیراهن با اکراه تحویلشان میگرفتند بلند میشدهمان گریه که شب ها از تاول های پایش که به خاطر کرایه ندادن مسافت های آنچنانی را طی میکرد بلند میشدهمان گریه که برای التماس ها به صاحب خانه بلند میشدهمان گریه ها که از سرما زیر پل به خود میپیچیدم بلند میشدهمان گریه که جلوی هر کس و نا کسی برای کار گرفتن بلند میشدهمان گریه که هر وقت نانی برای خوردن نداشتیم صدایش بلند میشدو همان گریه که حالا بالا سر پسر یکی یکدونه اش که از بیماری و گرسنگی جان داده است بلند شده استآن پسر خود من هستم... + نوشته شده در شنبه پنجم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 12:32 توسط فاطمه سادات حیدری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آدمهای ساده را دوست دارم.

  •  آدمهای ساده را دوست دارم.همان ها که بدی هیچ کس را باورندارند. همان ها که برای همهلبخنددارند. همان ها که همیشه هستند،برای همه هستند.آدمهای ساده راباید مثل یک تابلوی نقاشیساعتها تماشا کرد؛عمرشان کوتاه , ...ادامه مطلب

  • به قدری

  • به قدری قوی و قدرتمند باشید که هیچ کس و هیچ چیز قادر به بر هم زدن آرامش خیالتان نشود. به هرکس که میرسید، از شادکامی وسلامتی، از آرامش وشکوفایی و از سعادت ونیکبختیسخن بگویید. به جنبه‌ی خوشایند هر چیز نگاه کنید. فقط به بهترین‌ها فکر کنید، فقط بخاطر  بهترینها کار کنید و فقط در انتظار بهترینها باشید ,به قدری خوبه حالم,به قدری دوستت دارم,دوست داشتم به قدری,دوست داشتم به قدری که ...ادامه مطلب

  • به ياد تو

  • هر شب با صدای تو خواب میاد به چشمام! هر روز بدون دیدن عکسات نمیتونم روزمو شروع کنم...مادر ,به یاد تو,به ياد تو,به یاد تو بودم حتی,به یاد تو بودم حتی وقتی,به یاد تو موندم علی تکتا,به یاد تو بودم,به یاد تو هستم,به یاد توام,به یاد تو علی تکتا,به یاد تو محمد اصفهانی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها